روانشناسی
CBT با هدف کمک به مردم برای آگاه شدن از زمانی که تفاسیر منفی میکنند و الگوهای رفتاری که تفکر تحریفشده را تقویت میکنند ، به مردم کمک میکند . درمان شناختی به مردم کمک میکند روشهای جایگزین تفکر و رفتار را توسعه دهند که هدف آنها کاهش پریشانی روانشناختی آنها است.
درمان رفتاری شناختی در واقع یک عبارت چتری برای بسیاری از درمانهای دیگر است که برخی عناصر مشترک را به اشتراک میگذارند . دو نوع از ابتداییترین اشکال درمانی شناختی عبارتند از "رفتار درمانی Rational" ( REBT ) که توسط آلبرت الیس در دهه ۱۹۵۰ و درمان شناختی توسط آرون تی توسعه یافت . بک در دهه ۱۹۶۰ .
برای بررسی مبانی تاریخی درمان شناختی به دابسون و بلوک ( ۱۹۸۸ ) مراجعه کنید .
فرضیات عمومی فرضیات :
رویکرد شناختی بر این باور است که نا هنجاری از اشتباهات faulty در مورد دیگران ، دنیای ما و ما ناشی میشود . این تفکر معیوب ممکن است از طریق نقص شناختی ( عدم برنامهریزی ) یا distortions شناختی ( پردازش اطلاعات پردازش ) باشد .
این cognitions باعث ایجاد اختلال در روش دیدن چیزها میشوند ؛ الیس پیشنهاد کرد که این موضوع از طریق تفکر غیر منطقی است ، در حالی که بک شرایط شناختی را پیشنهاد کرد .
* ما از طریق نمایش ذهنی خود با جهان تعامل داریم . اگر نمایش ذهنی ما نادرست باشد و یا روشهای استدلال ما ناکافی باشد ، پس احساسات و رفتار ما ممکن است دچار اختلال شوند .
درمانگر شناختی به مشتریها یاد میدهد که چگونه cognitions را از طریق یک فرآیند ارزیابی شناسایی کنند . مشتریها یاد میگیرند بین افکار و واقعیت خود تمایز قایل شوند . آنها تاثیر گذار بر احساسات خود را میآموزند ، و به آنها آموزش داده میشود که آنها را تشخیص دهند و بر افکار خود نظارت داشته باشند.
رفتار بخشی از درمان شامل تنظیم تکالیف برای مشتری است ( به عنوان مثال نگهداری یک دفتر خاطرات ) . درمانگر وظایفی به مشتری میدهد که به آنها کمک میکند باورهای غیرمنطقی خود را به چالش بکشند .
ایده این است که مشتری باورهای بیفایده خود را مشخص میکند و آنها اشتباه میکنند . در نتیجه ، عقاید آنها شروع به تغییر میکند . برای مثال ، فردی که در شرایط اجتماعی نگران است ممکن است یک تکلیف تکلیف برای ملاقات با یکی از دوستان در مهمانخانه باشد .
آلبرت الیس - REBT
" رفتار درمانی عقلانی " نوعی درمان شناختی است که توسط آلبرت الیس مورد استفاده قرار گرفت که بر حل مشکلات عاطفی و رفتاری تمرکز دارد . هدف از درمان ، تغییر باورهای غیرمنطقی به افراد منطقی بیشتر است .
REBT فرد را ترغیب میکند تا باورهای عمومی و غیر منطقی خود را شناسایی کند ( به عنوان مثال من باید کامل باشم ) و متعاقبا ً شخص را قانع میکند که این باورهای غلط را از طریق آزمایش واقعیت به چالش میکشد .
آلبرت الیس ( ۱۹۵۷ ، ۱۹۶۲ ) پیشنهاد میکند که هر یک از ما مجموعهای منحصر به فرد از فرضیات در مورد خودمان و دنیای خودمان داشته باشیم که برای هدایت ما از طریق زندگی و تعیین واکنشهای ما نسبت به موقعیتهای مختلف که با آن مواجه هستیم ، عمل کند .
متاسفانه ، برخی از فرضیات مردم عمدتا ً غیرمنطقی هستند ، و آنها را هدایت میکنند تا عمل کنند و به روشهایی واکنش نشان دهند که نامناسب بوده و شانس موفقیت و موفقیت آنها را به خطر میاندازد . آلبرت الیس این مفروضات غیرمنطقی را فراخوانی میکند .
برخی افراد به irrationally منطقی فکر میکنند که اگر مورد علاقه همگان نباشند - همیشه به دنبال تایید هستند و بارها و بارها رد میشوند . تمام تعاملات آنها تحتتاثیر این فرض قرار میگیرد ، به طوری که یک حزب بزرگ میتواند آنها را راضی کند چون به اندازه کافی تعریف و تمجید نمیکنند .
طبق اظهارات الیس ، این ها فرضیات غیر منطقی دیگری هستند :
* این ایده که شخص باید به طور کامل در همه چیز صلاحیت داشته باشد .
* این ایده که زمانی فاجعهآمیز است که چیزها آنطور نیستند که شما میخواهید باشد .
* این ایده که مردم هیچ کنترلی روی سعادت خود ندارند .
* این ایده که شما به فردی قویتر از خود نیاز دارید که به آن وابسته باشید .
* این ایده که تاریخ گذشته شما به شدت بر زندگی کنونی شما تاثیر میگذارد .
* این ایده که راهحل مناسبی برای مشکلات انسانی وجود دارد ، و اگر آن را پیدا نکنید ، یک فاجعه است .
منبع سایت روانشناسی ساده
برچسب ها : ,